به گزارش سینماپرس، تولید زنجیره محصولات فرهنگی همانند اسباببازی، عروسک، گیم، انیمیشن، نوشتافزار و سایر موارد مشابه به دلیل استفاده از فناوریهای نوین فرهنگی و ایجاد یک زنجیره بههم مرتبط محصولات فرهنگی کودک و نوجوان بهعنوان کسبوکارهای فرهنگبنیان نیز شناخته میشوند.
این کسبوکارهای فرهنگی با توسعه زنجیره محصولات فرهنگی شخصیتمحور میتواند بر ذائقه، الگوها، ایدهآلها و رفتارهای فرهنگی کودکان و نوجوانان تأثیرگذار باشند و از این نظر تاثیرگذاری عمیقی بر هویت فرهنگی کودکان و نوجوانان دارند که متأسفانه هماکنون این هویت آفرینی در اختیار مرچندایز کاراکترهای خارجی همانند باب اسفنجی، لاکپشت نینجا، مرد عنکبوتی و موارد مشابه است.
این در حالی است که تولید محصول بر اساس شخصیتهای سینمایی و تلویزیونی داخلی، در کشور ما امری مسبوق به سابقه است. شاید از نیمه دوم دهه شصت و با مجموعه تلویزیونی «مدرسه موشها» بود که این اتفاق به شکلی گسترده کلید خورد و در سالهای بعد با مجموعه «کلاه قرمزی» به اوج رسید. استقبال از مجموعه تلویزیونی و فیلمهای «کلاه قرمزی و پسرخاله» باعث شد تا برای سالها شاهد تولید محصولات جانبی همچون دفترچه، جامدادی، کیف، لوازم تحریر، قمقمه آب و حتی عروسک شخصیتهای این مجموعه باشیم. این روند در سال های آغازین دهه نود و با پخش سری جدید این مجموعه هم ادامه داشت اما به تدریج سیرنزولی به خود گرفت.
مسعود ردایی تهیه کننده سینما و تلویزیون است که بیش از فعالیتهای سینمایی، چهار دهه فعالیت در تولید برنامهها و تبلیغات تلویزیونی را نیز در کارنامه خود دارد. وی در نیمه اول دهه هفتاد و در شرایط که تبلیغات تلویزیون در ایران به شکلی حرفهای دوباره پا گرفته بود به عنوان یکی از ایدهپردازان این عرصه مطرح شد. ابداع دو شعار تبلیغاتی معروف «صاایران، هر روز بهتر از دیروز» و «همراه اول هیچ کس تنها نیست» از جمله ایدههای تبلیغاتی او در کنار چندین کمپین تبلیغاتی برای تولیدات تجاری و فرهنگی است. ردایی همچنین از ابتدای دهه نود کار تهیهکنندگی سینما را نیز به شکلی حرفهای دنبال کرده است که حاصل این فعالیتها، تهیهکنندگی آثاری همچون «سال دوم دانشکده من»، «برف سرخ»، «سه بیگانه» و «مالاریا» است.
با او که به عنوان تهیهکنندهای آشنا با ابعاد تبلیغات صنایع فرهنگی در ایران و خارج از کشور شناخته میشود گفتوگویی داشتهایم که در ادامه از نظر میگذرانید.
آنا: چرا با وجود موفقیت یک اثر هنری و نمایشی به ابعاد اقتصادی آن یا بازار صنایع فرهنگی بالقوهای که میتواند در کنار آن شکل بگیرد، کمتر توجه میشود؟
ردایی: حتما باید در این مسیر راهبرد وجود داشته باشد. باید صنایع مرتبط با یک اثر هنری مانند ساخت لوازم التحریر فعال شود که متأسفانه فرهنگسازی در این زمینه وجود ندارد، اما در خارج از کشور صنایع مرتبطی مانند عروسک و سرزمین دیزنی برای درآمدزایی بیشتر و کمک بیشتر به رؤیاپردازی بچهها ساخته شده است. متأسفانه در ایران شکل اجرای این نوع کارها مثل عروسک «دارا و سارا» بهعنوان نماد بچههای ایران، خیلی بد بوده است. وقتی کاری بد اجرا شود، بهجای علاقهمندی، باعث بیزاری مردم میشود و به این دلیل چندان توجهی به آن نشده است. اگر در کشور به واسطه سریالهایی مثل «مهمونی»، «شکرستان» یا «کلاه قرمزی» این بازارپردازی درحال شکلگیری است، باید آن را به فال نیک گرفت.
آنا: استفاده از محصولات فرهنگی جانبی از این شخصیتهای عروسکی مدتی رونق گرفته بود و در مقطعی فروشگاه محصولات فرهنگی شکرستان در تهران شکل گرفت، اما تداوم پیدا نکرد. دلیل این مقطعی بودن چیست؟
ردایی: متأسفانه زمینهسازی درستی در این رابطه وجود ندارد و در مقطعی شکرستان، در مقطعی کیف و لوازم تحریر کلاه قرمزی رونق یافت، اما رو به افول رفت. به عنوان مثال، در حال حاضر فیلمها را از بُنسازههای(پلتفرم) مختلف میبینیم، اما در گذشته انیمیشن به شکل لوح فشردهای بود که گاهی داخل یک کتاب قرا می گرفت و همراه با آن جوایزی به شکل محصولات فرهنگی بود.
در کشورما معمولاً این گونه فعالیتها به صورت مقطعی است و نهایت در بازه زمانی خاصی یعنی همزمان با پخش یک کار تصویری محبوبیت ایجاد میشود و بازار صنایع فرهنگی هرچند به صورت خرد در کنارش شکل بگیرد، اما ادامه پیدا نمیکند. اگر شکل اجرا در ایران درست باشد، تا سالها شاهد این هستیم که تمام یا بخشی از لوازم اتاق کودک مثل روتختی و پرده و اسباب بازی نمادی از آن انیمیشن هستند. بازار صایع فرهنگی برا یتاثیر بیشتر و بهتر باید داوم داشته باشد.
آنا: شما چه پیشنهادی برای تدوام این کارها میدهید؟
ردایی: تصورم این است که سیاستگذاری در این زمینه و تعیین راهبرد و خط مشی برای بازارسازی باید با کمک دولت صورت گیرد. متأسفانه توجه زیادی به این مسأله ندارند و در بخش خصوصی هم در رابطه با فروش محصولات برآیندی وجود ندارد. بنابراین؛ معتقدم بهعنوان مثال، تلویزیون میتواند یک انیمیشن محبوب را به عنوان نماد ملی در نظر بگیرد و به تدریج صنایع فرهنگی کنار آن را به وجود بیاورد. در حقیقت، تلویزیون برای تبلیغات بیشتر میتواند قیمت این نوع محصولات را به قیمت تولید ارائه دهد تا احتمال استقبال از آن بیشتر شود. یک مثال موفق مربوط به موزیک «سلام فرمانده» است که به طور مداوم از تلویزیون پخش شد و در تمام خانوادهها نیز بزرگ و کوچک از آن استفاده میکنند. این موزیک از لحاظ اعتقادی و آموزشی مفهوم خوبی دارد و بچهها و بزرگترها آن را در خانواده زمزمه میکنند.
آنا: در شرایطی که بسیاری از رسانههای فرهنگی و هنری ما به اقتضای جهان پس از کرونایی که در آن زندگی میکنیم، به سمت خصوصی شدن پیش میروند و استفاده از بنسازههایی(پلتفرم) نماوا، فیلیمو و حتی تلوبیون(مربوط به رسانه ملی) خیلی بیشتر از گذشته رواج یافته، چه راهکاری را برای افزایش عرضه، تقاضا و فروش صنایع فرهنگی که در کنار این آثار تصویری شکل میگیرد، پیشنهاد میدهید؟
ردایی: این غیرقابل انکار است که سیستمهای رسانهای ما تکثر یافته و از تلویزیون به سمت فضاهای مجازی و خصوصی مثل موبایلی که ما به دست میگیریم، پیش میرود. این تکثر گاهی باعث میشود که اگر تبلیغات درست نباشد، کسی متوجه آن نشود. البته، این شرایط مختص ما نیست و در تمام دنیا اتفاق افتاده است، اما باز هم باید در مورد اینکه چه راهکاری مناسب است، استفاده از ظرفیت بخش دولتی را برای بسترسازی و سیاسگذاری در زمینه عرضه، تقاضا و فروش پیشنهاد بدهم، چون بخش خصوصی هنوز چندان توانمند نیست.
کافی است نگاهی به حجم تولید و فروش سینمای ایران بیندازید که حتی میزان فروش به اندازه قیمت یک ساختمان ۱۰ طبقه هم نمیرسد و بعد ادعا میکنیم جامعه خود را فرهنگی و هنری کردیم، اما معتقدم باید با ابزاری که در اختیار داریم این ظرفیت را در جامعه ایجاد کنیم. متأسفانه ما به این ابزار چندان توجهی نداریم، یا ضوابط و شرایطی تعیین میکنیم که دست و پاگیر است. به عنوان مثال، کار رسانه ملی سازماندهی تبلیغات است که میتواند در بخش فضای مجازی فعالیت کند. این که تلویزیون صرفاً وظیفه نظارت را به عهده نگیرد و وارد فضای تولید هم شود، هیچ اشکالی هم ندارد. چون ما موضوعاتی در حوزه دفاع مقدس و آثار تاریخی داریم که حجم تولید آن به اندازهای گسترده است که تنها بخش دولتی از پس آن برمیآید.
آنا: پس شما معتقدید بسترسازی و بازارسازی برای صنایع فرهنگی باید از مسیر حمایت دولتی دولت انجام شود؟
ردایی: سرمایهگذاری و سیاستگذاری درباره چگونگی استفاده از صنایع فرهنگی و بازارسازی برای کودک و نوجوان به عهده دولت است. معمولا اگر بخواهیم در این رابطه کاری انجام دهیم باید از سنین کودک و نوجوان شروع کنیم. در گذشته، نهادهایی مانند کانون آموزش پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مجله اطلاعات نوجوانان و تمام این محصولات فرهنگی به این دلیل وجود داشت که خط مشی این نسل از ابتدا به شکل صحیح مدیریت شود.
آنا: اگر بخواهید یک راهکار پلکانی پیشنهاد دهید که بهعنوان مثال از «الف به ی» برسیم، چه راهی مد نظر شماست؟
ردایی: معتقدم برای این موضوع با توجه به زمینههای فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی کشورمان، یک گروه باید تحقیق کنند که چه مواردی باعث بازارسازی فرهنگی میشود. باید توجه کنیم که بسیاری از کالاهای فرهنگی که در خارج از کشور درآمدزایی ایجاد می کند، در داخل کشور استقبال کافی را به همراه ندارد.
ارسال نظر